سید حمیدرضا شهابی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

هوالعزیز

نجمه زارع

خبـــــر بــــــه دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به منِ خسته - بــی گمان - برسد

شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت

کسی کــــــه سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر

بـــه راحتی کسی از راه نـاگهـــــــان برسد،...

رهــــــا کنی بــــــرود از دلت جــدا بـــــاشد

به آن کـــه دوست تَرَش داشته به آن برسد

رهـــــــا کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر بـــه دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایـــه ای نکنی بغض خـویش را بخــــــوری

که هق! هق!تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند

به او کـــــــه عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند کــه فقط زود آن زمان برسد

http://s1.picofile.com/file/5183231615/N_Z.jpg

نجمه زارع در 29 آذرماه 1361 در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. وی شش ماه پس از تولد همراه با خانواده‌اش به قم عزیمت نمود و در آنجا ساکن شدند. دوران دبستان را در مدرسه‌ی «اوسطی» قم گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان را به ترتیب در مدارس «نرجسیه» و «شهدای چهارمردان» پشت سر گذاشت. طی سال‌های 79 تا 81 در دانشگاه همدان به تحصیل در رشته‌ی عمران پرداخت و سرانجام به صورت با اشتباه پزشک معالجش در تاریخ 31 شهریور 1384 دارفانی را وداع گفت. وی در دوران کوتاه زندگی خود با حدود 30 عنوان برگزیده در کنگره‌های شعر و سرایش 4 دفتر شعر، نام خود را در حافظه‌ی ادبی ایران ثبت نمود.

  • حمیدرضا شهابی
  • ۰
  • ۰
هوالمحبوب
 
 
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود ،صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده دردلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

ای داد،کس به داغ دل باغ ،دل نداد

ای وای،های های عزا در گلو شکست

"بادا "مباد گشت "مباد ا"به باد رفت

"آیا "زیاد رفت و"چرا "در گلو شکست

فرصت گذشت وحرف دلم نا تمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم

بغضم امان نداد وخدا ... در گلو شکست...


قیصرامین پور

روحش شاد

  • حمیدرضا شهابی